عروسک ملوس

من عروسک ملوس مامانم هستم که 7 آبان 1387 به دنیا اومدم

عروسک ملوس

من عروسک ملوس مامانم هستم که 7 آبان 1387 به دنیا اومدم

12

مکالمه من و دخترم: 

- یه دختر دارم  

- ... 

- یه دختر دارم 

- قار قار 

- نه مامان..یه دختر دارم ..شاه نداره 

- سکوت می کنه و به دهن من نگاه می کنه. 

- حالا بگو.. یه دختر دارم 

- نا نا 

- ( از اینکه ندارم رو اینجوری ادا می کنه خندم می گیره ) می گم آفرین.. از خوشگلی 

- نا نا  

صورتی داره 

- قار قار 

  

اینجاست که دیگه خندم می گیره و بغلش می کنم و حسابی می چلونمش اونم تند و تند می گه: قار قار 

یه بار یادش دادیم کلاغه می گه قار قار.. دیگه همه چی رو قار قار جواب میده... 

دیروز می خواستم بله  گفتن رو یادش بدم... 

گفتم عسل... جواب نداد.. گفتم دخترم من می گم عسل تو بگو بله.... تکرار کردم عسل... جواب داد: عتل.... بازم گفتم: عسل... خندید و گفت عتل.... 

وروجک شیرین مامان... 

روز پنجشنبه بردمش آرایشگاه و برای اولین بار رسما موهاشو کوتاه کردم... چشمتون روز بد نبینه چنان گریه ای سر داد و  خودشو این ور اونور کوبوند که بیا ببین... خلاصه به هر زحمتی بود و هر کلکی بود چند دقیقه ای بین گریه هاش آرومش می کردیم و سرشو گرم می کردیم تا کار خانوم آرایشگر تموم شد... موهاش خوب شد.. خیلی بهم ریخته شده بود ...  

موهاش خیلی نرم و نازکه... چند بار باید موهاشو اینجوری بزنم.. می گن اگر قیچی بخوره بهتر می شه... 

البته تصمیم گرفتم دیگه بدم باباش ببرتش ارایشگاه مردونه... چون اونا هم خیلی دستشون تند تره هم اینکه از این همه کلیپس و این چیزا برای موهای یه جقله بچه استفاده نمی کنن... در واقع خانومه با تقسیم بندی موهای عسل و آب پاشیدن به موهاش از همون اول ترسوندش... چون قبل از اینکه اصلا دست به قیچی ببره عسل زد زیر گریه... 

این دختر شیرین ما از همون اولش بابایی بود... خیلی بیشتر شده... به محض اینکه صدای در یا صدای ماشین رو می شنوه سریع بدو بدو می ره سمت  در و اینقدر می گه بابا و می کوبه به در تا باباش در رو باز کنه ... تا چشمش می خوره به باباش می پره بغلش و بوسش می کنه... می گن دختر خودشو اینجوری تو دل باباش جا می کنه... تا ندیدم درک نکردم واقعا چی میگن.... 

 

 

این عکس مال قبل از کوتاه کردن موهاشه... می بینین با چه شیطنتی داره نگاه میکنه و با جمع کردن لبهاش جلوی خنده شو گرفته ..

نظرات 4 + ارسال نظر
پریا دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:48 ب.ظ

خیلی بامزه شده. شبیه عکس بچگی خودت شده . خدا برات حفظش کنه.

مامانشون سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ب.ظ http://ali--mahdi.persianblog.ir

الهی قربونشبرم که جواب میده قار قار
ببوسش ازطرف من

لیلا مامان فاطمه سادات چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ق.ظ http://mylovemybaby.blogfa.com

سلام...چه ملوسه عسل...بابا خودت موهاشو کوتاه میکردی که اینقد گریه نکنه دختر.کلی از طرف من ببوسش با این قارقار

مامان توتی و عسل شیرینش پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ق.ظ http://anahit2008.blogfa.com/

وای چه عروسک شیرینی خدا براتون نگهش داره خیلی جالبه بیای تو وبلاگم میفهمی تولد شاخه نباتت مبارک از طرف من ببوسش
خیلی خوشحالم از آشنایییییییی با تو و عسلت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد