از این عکس تعجب نکنید... آره پوشک عسل برعکسه.. یه بار که گذاشته بودمش پیش باباش رفته بودم استخر ..اومدم دیدم اینجوری پوشکش کرده...
تقریبا چندماه پیش تولد مهدیس دختر همکارم بود... علیرضا هم هست همین شیطونی که میبیند... لینک وبلاگش تو لینکها هست ... بین چه دستی انداخته رو شونه دخترم.. وای وای وای اگه به بابات نگفتم یه آشی برات نپختم...(البته دوستی عسل و علیرضا به همین 11 ماه خلاصه نمی شه اینا از وقتی تو شیکمای مامانا بودن با هم دوست بودن.. آخه مامانا با هم همکارن و علیرضا 13 روز از عسل کوچیکتره)
تو این عکس مبین هم هست.. مبین که یادتونه ... هر موقع می ریم خونشون کلی اسباب بازی می ریزه به پای عسل...
کلاه بدم خدمتتون؟
این علیرضا شیطون بلاست
این مهدیسه که تولد دو سالگیش بود...
اینم مبین جونه...
دیشب خاله جون عسل رفت و عسل خانوم فعلا داره بهونه می گیره چون یک ماه دور و برش شلوغ بود و یه مرتبه خلوت شد... کلی شیطون شد تو این همه مدت و انرژی نهفته اش زد بیرون... سری بعد عکسای جدیدشو می ذارم با موهای کوتاه شده... برای اولین بار...
من موندم بابایی این چسبا رو چطوری اون پشت چسبونده ؟ :)))
الهی من قربون این فسقلی برم :)
یعنی عروسک ملوس واقعاااااااااااااااااا برازندشه ( هزار تا بووووووووووووس )
سلام!
آخ من قربون این جیگر طلا بشم که این اسم اینقدر برازنده شه...
خوردنی !
هزار تا بوس برای این عسلک!
سلام عزیزم برای اولین بار مهمونت شدم عسلت ماشالا خیلی نازه زیاد ببوسسش از طرف من و هستی دوست داشتی سری به ما بزن خوشحال میشیم و منتظرت هستم
قربون این عسل عسلی بشم من
عسل میشه منم تو رو بخورم .؟
مرسی .
ماچ از طرف سام .
سلام عسلی ....
عزیز دلم منم میخواستم برای علی رضا خوشگله تو وبلاگش نظر بدم ...نشد .
کاشکی به مامان مژی بگی به خاله شیما بگه !
بازم میبوسمت .
سام
سلام ..........
سلامی از دایی بهنام بی شمار
خدمت همه دوستان پر شمار
جمعتونم پایدار
عزمتونم استوار
ای خونه دار و بچه دار
ز نبیل و بر دار و بیار
با کمال افتخار
یه بار دیگه اومدم
به پیشتون
تا جمعمون جمع بشه
و
غم دلمون کم بشه
و
دوستیهامون
همیشه بمونه یادگار.....
به کودکانه من یه سر کوچولو بزنین....
خوشحال میشم...خوشحال میشین.....